
سفرنامه: شبی زیر آسمان پرستاره کویر مرنجاب
من همیشه عاشق ستارهها بودم. از وقتی بچه بودم، به آسمان نگاه میکردم و به این فکر میکردم که چه رازهایی در آن پنهان شده است. این بار تصمیم گرفتم به جای تماشای ستارهها از پشت پنجرهی آپارتمانمان، به جایی بروم که آسمانش تاریکترین و ستارههایش درخشانترین باشند. به همین خاطر، کویر مرنجاب را انتخاب کردم.
شروع سفر: از تهران تا آران و بیدگل
سفر من از تهران شروع شد. صبح زود سوار ماشین شدم و به سمت آران و بیدگل حرکت کردم. جادهای که از میان دشتها و کوهها میگذشت، خودش یک جاذبه بود. هر چه به سمت کویر نزدیکتر میشدیم، مناظر اطراف خشکتر و خالیتر میشدند. بعد از حدود ۴ ساعت رانندگی، به شهر آران و بیدگل رسیدیم. این شهر، آخرین نقطهی تمدن قبل از ورود به کویر بود. در آنجا توقف کوتاهی کردیم تا وسایل ضروری مانند آب، غذا و سوخت را تهیه کنیم.
ورود به کویر مرنجاب
از آران و بیدگل، جادهی خاکی کویر شروع میشد. رانندگی در این جاده، خودش یک ماجراجویی بود. شنهای نرم کویر، گاهی چرخهای ماشین را در خود فرو میبردند و باید با دقت حرکت میکردیم. بعد از حدود یک ساعت رانندگی در جادهی خاکی، به کمپ کویر مرنجاب رسیدیم. کمپ، مجموعهای از چادرهای سنتی بود که برای اقامت گردشگران آماده شده بود.
غروب خورشید؛ آغاز جادوی شب
قبل از تاریک شدن هوا، به بالای یک تپه شنی رفتم تا غروب خورشید را تماشا کنم. خورشید آرام آرام پشت تپهها پنهان میشد و آسمان به رنگهای نارنجی، صورتی و بنفش درمیآمد. در آن لحظه، احساس کردم زمان ایستاده است. دوربینم را برداشتم و سعی کردم این زیبایی را ثبت کنم، اما میدانستم هیچ عکاسی نمیتواند آن حس را منتقل کند.
شبی به یادماندنی زیر آسمان کویر
بعد از غروب، دور یک آتش جمع شدیم و شام خوردیم. غذای سادهای بود: چای داغ، نان تازه و خورشتی که روی آتش طبخ شده بود. اما در آن هوای تازه و با آن آرامش، طعمش فوقالعاده بود. بعد از شام، راهنمای تور تلسکوپش را آماده کرد و ما را به دنیای ستارهها برد.
وقتی برای اولین بار از پشت تلسکوپ به آسمان نگاه کردم، نفسم بند آمد. ستارهها آنقدر نزدیک به نظر میرسیدند که احساس میکردم میتوانم دستم را دراز کنم و آنها را لمس کنم. راهنما صورتهای فلکی را به ما نشان داد و داستانهای قدیمی دربارهی آنها تعریف کرد. اما زیباتر از همه، کهکشان راه شیری بود. نوار پهنی از نور که در آسمان خودنمایی میکرد. من قبلاً فقط در عکسها آن را دیده بودم، اما دیدنش با چشم غیرمسلح، تجربهای بود که هرگز فراموشاش نمیکنم.
خوابیدن زیر آسمان پرستاره
آن شب تصمیم گرفتم بدون چادر بخوابم. یک پتو روی شنهای نرم کویر پهن کردم و دراز کشیدم. بالای سرم، هزاران ستاره میدرخشیدند. سکوت کویر فقط با صدای باد و گاهی زوزهی دورادور یک شغال شکسته میشد. در آن لحظه، احساس کردم بخشی از این جهان بینهایت هستم. همهی دغدغهها و استرسهای روزمرهام، در مقابل این عظمت، کوچک و بیاهمیت به نظر میرسیدند.
صبحی نو در کویر
صبح زود، با اولین نور خورشید از خواب بیدار شدم. هوا هنوز خنک بود و شنهای کویر زیر نور طلایی خورشید برق میزدند. بعد از صرف صبحانه، کمی در اطراف قدم زدم و از زیباییهای کویر در روشنایی روز لذت بردم. تپههای شنی بلند، دریاچه نمک و ردپای حیوانات کویری، همه و همه مناظری بودند که در خاطرم ماندند. اما چیزی که در خاطرم ماند، همان شب پرستاره بود.
حرف آخر
سفر به کویر مرنجاب و خوابیدن زیر آسمان پرستارهاش، یکی از خاصترین تجربههای زندگیام بود. این سفر به من یادآوری کرد که گاهی باید از شلوغی و هیاهوی زندگی فاصله گرفت و به طبیعت پناه برد. اگر شما هم به دنبال آرامش و تجربهای متفاوت هستید، پیشنهاد میکنم حداقل یک بار، شبی را در کویر مرنجاب بگذرانید. مطمئنم این سفر، خاطرهای فراموشنشدنی برای شما خواهد بود.
نویسنده: یک عاشق ستارهها
نکات مهم برای سفر:
لباس گرم به همراه داشته باشید، زیرا شبهای کویر بسیار سرد میشود.
آب و غذای کافی همراه خود ببرید، زیرا در کویر امکانات محدودی وجود دارد.
اگر برای اولین بار است به کویر سفر میکنید، بهتر است با تورهای سازمانیافته همراه شوید.
دوربین و تلسکوپ همراه داشته باشید تا از زیباییهای آسمان شب نهایت استفاده را ببرید.
با آژانس ما همراه شوید و این تجربه منحصربهفرد را از دست ندهید!
نظر، تجربه و سوال خود را با ما در میان بگذارید
اینجا دیده می شوید!
با ثبت نظر، انتقادات و پیشنهادات خود، در انتخاب دیگران سهیم باشید